خانه ای در فرانسه
حالا قضیه فرق میکند. قرار نیست با تور مسافرتی یا سفر شخصی و اقامت در منزل اقوام فرانسه را بشناسیم و از زیبایی هایش لذت ببریم. می خواهیم زندگی کنیم، مثل شهروندان دیگر. حالا مهم است که درآمدمان چهقدر است. دلمان می خواهد یکی به ما بگوید که بیشترین هزینه ی زندگی در فرانسه مربوط به ایاب و ذهاب با تاکسی است و به همین دلیل باید خطوط مترو و اتوبوس را بشناسیم.حساب و کتاب حالا بسیار مهم است. این که بنشینیم محاسبه کنیم که 10 یورو کرایه تاکسی و چند یورو هزینه ی غذای دونفره را چطور میشود کاهش داد؟
حالا توی رویاهای ما خریدن خانه هم میشود یکی از گزینه های شهروندی. کسانی به ما حتما خواهند گفت که یکی از روشهای کمک کننده ی اقامت غیر از ازدواج با فرانسویان و تحصیل و سرمایه گذاری،خرید ملک است. بعد لابد خیلی خوشحال می شویم وقتی بفهمیم که خرید ملک در کشور فرانسه 25 درصد ارزانتر از بقیه ی کشورهای اروپایی است.
آنوقت یک چراغ کوچک پرنور توی دلمان روشن میشود که وسط خانه ی نقلیمان در فرانسه جان میگیرد. حالا میخواهیم فکر کنیم ما کجای این شش ضلعی میخواهیم خانه داشته باشیم.
وقتی به خانه فکر می کنیم،رنگ سبزی شبیه درختان جنگل توی ذهنمان میدود. حالا میتوانیم به غذا پختن فکر کنیم. اینکه دوستانمان را دعوت کنیم به صرف چلوکباب ایرانی. دور میز ناهارخوری بنشینیم و گپ بزنیم و بخندیم.
اینها رویاهای دوری نیستند. قبلا تا مثلا ترکیه توی ذهنمان پرکشیده ولی وقتی خوب اطلاعات جمع کرده ایم،متوجه شده ایم که میشود در قلب اروپا هم خانه داشت بدون سرمایه گذاری خیلی زیاد. بدون واهمه و بدون تمام شدن تمام پس اندازمان.
یک لحظه می نشینیم روی مبل برای خودمان چای می ریزیم و بعد با خودمان فکر میکنیم: رویاها چقدر نزدیکند. همان موقع بوی عطری فرانسوی میپیچد توی مشاممان.