خانه های رنگی فرانسه
خانه های رنگی فرانسه
مینا گفت برو آلزاس. حالت خوب میشه. گفت مگر چقدر راهه از هامبورگ تا کلمار؟ اعصاب رانندگی نداری،بنشین توی قطار و برو. الان هم فصل خوبیست. مینا نگفت که با شلوار سفید نیایم بچسبم به نرده و خیره شوم به آبهای سبز رودخانه. نمیدانم چندبار این قایق خالی و پر شده ولی خوشحالم که کاپشن پوشیدهام. نمیفهمم آقای مسنی که تیشرت سفید پوشیده و ته قایق نشسته، چهطور سردش نیست. شاید هم اینروزها سرمایی شدهام. از اول عمرم هم میرفتم خانهی مامانی و میچسبیدم به بخاری تا نوک انگشتان پایم گرم شود. این خانههای رنگی دلم را برده است حسابی. دوست دارم یکیشان را داشته باشم. مینا گفت برو خانههای چوبی کلمار را ببین و حظ کن. گفت عمر بعضیهایش از پنجاه و شصت سال هم بیشتر است.انگار حسابی هم محکماند. من همیشه عاشق رنگ سفید و زرد بودهام. اگر خانهای زرد و چوبی داشتم که کنار رودخانه بود، آنوقت هر روز صبح پنجرهی اتاقم را باز میکردم و میدیدم لابد یکعالمه گنجشک آمدهاند و برایم جیکجیک میکنند. اگر مثلا هر روز برای پرندهها دانه بریزی و بعد بروی شرکت،حتما اعصابت راحتتر خواهد بود و دیگر مثل سگ و گربه با همکارت بحث نمیکنی. معلوم است که آدم هر روز خانههای زرد و صورتی و آجری ببیند و قایقی باشد که هروقت بخواهی سوارت کند و ببردت کلی درخت و گلدانهای گل و مردم آرام نشانت بدهد، دیگر مجبور نیستی با عینک تیره بایستی کنار رودخانه و زل بزنی به پیرمردها و پیرزنهایی که تیشرت پوشیدهاند و سرخوش و شاد، هیجان قایقسواری دارند.
نمیدانم اسم این گلهای صورتی چیست؟ شبیه اطلسی یا کاغذی است. من هیچوقت اسم گلها را بلد نبودهام. مینا همیشه میگوید باید بیشتر سرت را بالا بگیری به زندگی جور دیگری نگاه کنی. حتا الان هم دلم نمیآید عینکم را بردارم و بگذارم نور آفتاب چشمهایم را ریز کند. شنیدهام آلزاس یکی از استانهای دیدنی فرانسه است. شاید مینای بدجنس برای همین هلم داد که بیایم اینجا که جادوی خانههای چوبی رنگی و آرامش خیابانها و سکوتش، کمی صداهای ذهنم را آرام کند و برای چندساعت فراموش کنم که تنها ماندن بعد از شش سال، مثل پتک میتواند باشد توی سر آدمیزاد.
مینا انگار راست میگفت. آن خانهی زرد و بلند چوبی مرا دوست دارد. این رودخانه هم دوستم دارد. حتا دلم میخواهد برای آن خانوم سوار قایق که موهای یکدست سفید و عینک تیره دارد، بوسهای توی هوا بفرستم. چرا زودتر از اینها نیامدم کلمار؟ باید بروم کنار همان خانهی زرد بنشینم و قهوه بخورم. یادم باشد کارتپستال هم از این شهر جادویی بخرم و بگذارم کنار تختم. چرا نگران کثیف شدن شلوارم باشم؟ یکی دیگر هم آوردهام. بروم جایی برای خودم رزرو کنم. دوست دارم سوار قایق بعدی شوم. برای مینا عکس میفرستم. سلفی میگیرم از خودم و خانههای رنگی.